سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بسمه تعالی:با گذشت بیش از چهار دهه از عمر انقلاب اسلامی، خاطرهها
با گذشت بیش از چهار دهه از عمر انقلاب اسلامی، خاطره‌های تاریخی فراوانی از فراز و فرودها و تحولات سیاسی و امنیتی کشور در اذهان عمومی نقش بسته که هنوز ابعاد آنها به طور دقیق و موشکافانه‌ای بیان نشده است.  
با گذشت بیش از چهار دهه از عمر انقلاب اسلامی، خاطره‌های تاریخی فراوانی از فراز و فرودها و تحولات سیاسی و امنیتی کشور در اذهان عمومی نقش بسته که هنوز ابعاد آنها به طور دقیق و موشکافانه‌ای بیان نشده است.
گروه سیاست-رجانیوز: با گذشت بیش از چهار دهه از عمر انقلاب اسلامی، خاطره‌های تاریخی فراوانی از فراز و فرودها و تحولات سیاسی و امنیتی کشور در اذهان عمومی نقش بسته که هنوز ابعاد آنها به طور دقیق و موشکافانه‌ای بیان نشده است. به گواهی بسیاری از تحلیل‌گران، برخی از این رویدادها، چنانچه در کشورهای دیگری بوقوع پیوسته بودند، این ظرفیت را داشتند که طومار نظام‌های سیاسی را درهم بپیچند. 
 
از جنگ تحمیلی و توطئه و دسیسه‌چینی گروهک‌های وابسته به اجانب در صدر انقلاب تا تحمیل بی سابقه‌ترین تحریم‌های اقتصادی و سیاسی علیه کشور با هدف فشار بر مردم و تحریک آنها علیه نظام و همچنین وقوع فتنه‌های گوناگون مانند آنچه که در سال‌های 1378 و 1388 و 1396 و فتنه بنزینی سال 1398 اتفاق افتاد، از جمله همین رویدادها بود که نظام اسلامی به فضل الهی و حضور مردم در صحنه و با هدایت‌های رهبر معظم انقلاب، توانست این گردنه‌ها را پشت سر بگذارد و حماسه‌های بی‌نظیری از بصیرت و ایستادگی درخشان مردم را ثبت کند.
 
در این میان باید از بزرگمردان بی ادعایی یاد کنیم که در این چهل و سه سال گوش به زنگ فرامین و منویات امامین انقلاب، جان خود را در طبق اخلاص قرار دادند و با ایثار و ایستادگی تحسین برانگیز در فتنه‌های رنگارنگ، هرگز عهد و پیمان خود را نشکستند و افتخار و سربلندی برای کشور و نظام و مردم به ارمغان آوردند.
 
 برخی از آنها به فیض عظمای شهادت نائل آمدند و برخی در صف منتظران آن قرار دارند و صد البته «ما بدلوا تبدیلا» از خیـل این بزرگمردان منتظر، باید از سردار حاج علی فضلی یاد کنیم که فصل‌های درخشان زندگی پربارش تا امروز در این راه مقدس سپری شد و کماکان، علیرغم بیماری‌‌اش، بسان کوهی سربه‌فلک کشیده، با صلابت بی‌مانند و ثبات قدم، پای آرمان‌های متعالی انقلاب و امام و رهبری معظم انقلاب ایستاده است. 
 
سردار سرتیپ علی فضلی یا همان حاج علی زمان جنگ، چهره آشنای رزمندگان و بسیجیان در طول دوران دفاع مقدس در سمت‌های مختلف فرماندهی ایفای نقش کرد. 
 
او از جمله فرماندهان نسل اول سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است که در سنین جوانی وارد این نهاد شد و در همان سال‌های ابتدایی دفاع مقدس به فرماندهی لشکر 27 محمدرسول‌الله(ص) و لشکر 10 سیدالشهدا(ع) رسید و 12 سال فرماندهی لشکر 10 را برعهده داشت. 
 
سردار فضلی از 1376 تا 1379جانشین فرمانده قرارگاه ثارالله بود و از 1384 تا 1387 نیز به عنوان معاون عملیات ستاد مشترک سپاه پاسداران فعالیت ‌داشت. 
 
وی در فاصله سال‌های 1388 تا 1397 جانشین رئیس سازمان بسیج بود و از 1397 تا 1399 فرماندهی دانشگاه افسری و تربیت پاسداری امام حسین را برعهده داشت.
 
سردار فضلی در سال 1361 بر اثر اصابت ترکش خمپاره 60 به سرش در جبهه از ناحیه دو چشم مجروح می‌شود و به طور کلی بینایی خود را از دست می‌دهد اما پس از مدتی 70 درصد بینایی چشم راستش احیا می‌شود. خود او این امر را مرهون تشرف چندین باره اش به محضر امام خمینی(ره) و دست کشیدن معظم‌له به چشمانش و دعای ایشان میداند. 
 
به گفته یاران سردار، در همان عملیات منجر به مجروحیت، بالگردی آمده بود تا مجروحان را برای درمان به تهران ببرد. پزشکان جبهه، به سردار گفته بودند در صورت انتقال سریع به تهران ترمیم چشمانش امکان پذیر است. بالگرد اما فقط یک‌نفر جا داشت و سردار مانده بود و فردی که سکته قلبی کرده بود و باید به تهران رسانده می‌شد. حاج علی فضلی بعد از سوار شدن به بالگرد با دیدن مرد سکته‌ای، پیاده می‌شود و او را به جای خود سوار بالگرد می‌کند و برای همیشه یک چشمش را از دست می‌دهد. 
 
حاج علی فضلی، در بین بچه‌های جبهه ملقب به «علی آهنی» است. این آهنی بودن در مورد او، مرهون  ترکش‌هایی است که در وجودش خانه کرده‌اند و در این‌همه سال اطبـا هرکار کرده‌اند از جای‌شان تکان نخورده‌اند که نخورده‌اند! سردار40 زخم عمیق در سرتاسر بدنش از سال‌های دفاع مقدس به یادگار دارد و 60 بار تن به تیغ جراحی سپـرده و هربار که سر پا می‌شد، باز هم بسوی جبهه می‌شتافت. 
 
سردار سلامی فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در مراسم تجلیل از حاج علی فضلی، متواضعانه خم شد و بر دستان او بوسه زده و گفته بود: علی فضلی «عَلَم فضیلتها» و «بیرق کرامت‌ها»ی ماست. علی، نه «بیرق‌دار» که خود، «بیرق» است. 
 
 سردار شهید حاج قاسم سلیمانی هم لقب شهید زنده را به سردار فضلی داده بود. سردار محسن رضایی نیز می‌گوید: «به جرأت می‌توانم بگویم، هیچ عملیاتی در دوران دفاع مقدس، نیست که سردار فضلی، داوطلبِ حضور در آن نشده باشد».
 
از همه مهم‌تر و دلنشین‌تر اینکه امام خامنه‌ای(حفظه‌الله‌تعالی) در 26 مهر 1377در مراسم صبحگاه لشکر سیدالشهدا(ع) سردار فضلی را از نمونه‌‌های «فتح‌الفتوح انقلاب اسلامی» دانستند و فرمودند: «امام ما فرمود فتح‌الفتوح انقلاب اسلامی، نه یک حادثه نظامی‌ که یک حادثه انسانی است؛ یعنی پیدایش این جوانان، خلقِ این انسان‌های نورانی. فتح‌الفتوح، این جوانان بودند؛ همین سرداران شهیدی که این لشکر را به‌وجود آوردند؛ همین سردار «علی فضلی»، همین سردار «ناصح»؛ همین جوانان مؤمن و همین نورانی‌هایی که نورانیّت آنها می‌تواند دل‌هایی را روشن کند. اینها مایه شرفنـد؛ اینها مایه‌ی عزّتند برای یک کشور، داشتن اینها افتخار است؛ بردن نام‌شان افتخار است؛ تکرار یادشان افتخار است؛ ادامه‌ی‌ راه‌شان افتخار است.» 
 
سردار فضلی در پاسخ به سؤال خبرنگاری که پرسیده بود: چرا به دنبال مسئولیت‌های سیاسی نرفتید، گفته بود: «من یک نخ لباس مقدس سپاه را با تمام دنیا عوض نمی‌کنم. اگر نیـّت ما خدمت است امروز مردم ما به امنیت و آرامش و دفاع نیاز دارند و اگر در این حوزه خدمت کنیم، بالاترین خدمت به مردم است. وقتی مریضی من شدت گرفت و حتی تکان دادن سر برای من آرزو شده بود به خدا گفتم اگر مولای ما نیاز به سرباز دارد من مقاومت می‌کنم و اگر هم مشیت تو چیزی دیگری است من تسلیم هستم».
 
سردار علی فضلی از برگزیدگان پنجمین دوره همایش چهره‌های ماندگار در سال 1384 است. و  سال گذشته هم در مراسم جشن سالروز ولادت حضرت ولیعصر(عج) طی مراسمی در مسجد مقدس جمکران پنجمین تندیس «مهدی‌یاور» سال به پاس مجاهدت‌ها و رشادت‌هایش به این سردار مهدوی اهدا شد.
 
جالب اینکه اتحادیه اروپا و آمریکا این چهره محبوب و محجوب عرصه‌ی ایثار و جهاد را از سال 1390 و 1391 در فهرست تحریم‌های خود قرار داده‌اند. 
 
 در سال‌های اخیر عوارض ناشی از جراحات و استنشاق گاز‌های شیمیایی در دوران جنگ تحمیلی، موجب بروز بیماری سخت سردار فضلی و منجر به عمل پیوند استخوان گردید و پروسه درمان ایشان همچنان ادامه دارد. 
 
با وجود مراتب یاد شده، سردار فضلی با تواضع مثال زدنی‌اش و علیرغم آثار هویدای بیماری، دعوت مجله «پاسدار اسلام» را برای گفتگو پذیرفت. گستره‌ای از موضوعات متعدد، ازجمله ابعادی از فتنـه‌های سه دهه اخیر، بی بصیرتی و سقوط برخی از خواص در دام فتنـه‌ها و  بیان جلوه‌هایی از زعامت امام خامنه‌ای «دام‌ظله‌العالی» از موضوعاتی بود که در این گفتگوی صمیمانه و مفصل مورد اشاره قرار گرفت. در ادامه خلاصه‌ای از این گفتگو تقدیم همراهان معزز «پاسدار اسلام» می‌شود: 
 
*درباره‌ ابعاد فتنه‌هایی که تاکنون بر سر راه کشور قرار گرفته آنگونه که باید و شاید، پرداخته نشده است. رهبری معظم انقلاب اما همچنان در موقعیت‌ها و مناسبت‌های مختلف نکاتی را از فتنه‌های گذشته یادآوری می‌کنند. شاید بتوان این عرصه را یکی از عرصه‌های خطیر در جنگ تمام‌عیار علیه انقلاب اسلامی دانست. لذا شایسته است که درباه عوامل و زمینه‌های شکل‌گیری فتنـه‌ها بیشتر واکاوی شود، چون فتنه‌ها همچنان ادامه دارند. و بر اساس آموزه‌های قرآنی نیز مومنین دائماً در حال آزمون و آزمایش و ابتلا هستند. لذا هر چه این ابتلائات بهتر تبیین شوند، تجربه و چراغ راهی خواهد شد تا آحاد جامعه و به ویژه خواص در فتنه‌های بعدی گرفتار نشوند. جنابعالی به دلیل مسئولیت‌تان در زمان فتنه‌های1378و1388 مسائلی را از نزدیک دیده‌اید که خیلی‌ها ندیده‌اند. این روزها هم برخی این‌‌گونه القا می‌کنند که " این وقایع مساله مهمی نبوده و سوءتفاهم‌هایی بوده که باید از کنار آن گذشت"! شما به عنوان کسی که این دو فتنه را از نزدیک رصد کرده‌اید، ریشه فتنه‌های 78 و 88 را چه می‌بینید؟ 
 
بِسمِ‌اللّهِ الرَّحمَنِ‌الرَّحیمِ وَ لاحَولَ وَلا قُوَّة إلابِالله‌اَلعلی‌العَظیم، اگر بخواهیم حق مطلب ادا شود باید به تک ‌تک این فتنه‌ها به شکل مفصل و جداگانه پرداخته شود. اما به‌طور خلاصه از فتنه سال 1378 شروع می‌کنم. در شب18تیر1378 تعدادی از دانشجویان عزیز ما ظاهراً به نشانه اعتراض به تعطیلی روزنامه «سلام» تظاهراتی راه انداخته و از کوی دانشگاه بیرون می‌آیند. نیروی انتظامی هم برابر وظیفه ذاتی‌اش آنها را برمی‌گرداند، ولی عوامل جریان فتنـه درجهت قرار دادن دانشجویان در مقابل نیروی انتظامی دست به‌کار شدنـد. و به دانشجویان می‌گفتند از داخل کوی، به نیروهای انتظامی سنگ پرتاب کنید و فحش بدهید و به امام و مسئولین توهین کنید...، من آن شب با لباس عادی حضور داشتم و از نزدیک شاهد قضایا بودم. درست است که در آن شرایط مسئولیت بعهده عزیزان نیروی انتظامی بود، ولی ما هم بعنوان جانشین قرارگاه ثارالله تهران دغدغه داشتیم که مبادا شرایط از حالت عادی عبور کرده و تبدیل به بحران شود و ما ناچار به ورود شویم. 
 
لذا از نزدیک شاهد اوضاع بودیم. در آن شرایط و آن مقطع، در شورای تأمین استان تهران و شورای امنیت کشور، عناصر مسئله‌داری بودند و آن‌‌قدری هم که از عناصر مسئله‌دار هم‌طیف خود استقبال می‌کردند، از نیروهای ذاتی و موظف و حزب‌الهی استقبال نمی‌شد و اجازه نمی‌دادند این نیروها به تکلیف و وظیفه‌ خود عمل کنند. طبعاً فقط نیروی انتظامی وسط میدان بود و مسئولیت داشت و درگیر قضایا بود. 
 
از اینطرف به نیروهای انتظامی می‌گفتند با دانشجوها برخورد کنید و عوامل‌شان در داخل کوی، به دانشجوها می‌گفتند با نیروی انتظامی برخورد کنید و بزنید و...! فضای بسیار مسمومی را ایجاد کرده بودند. عناصر اصلی‌شان حدود 500 نفر بودند که از جاهائی هدایت می‌شدند و معترضین را به خیابا‌ن‌ها و میدان‌های مختلف می‌کشیدند و هدایت می‌کردند. یکباره می‌دیدید در خیابان جمال‌زاده درگیری شده است، یا در میدان ولی‌عصر(عج)، چهارراه ولی‌عصر(عج)، میدان قدس شهرک قدس، و جاهای مختلف...
 
*نقطه به نقطه؟
 
بله نقطه به نقطه درگیری می‌شد. یک‌‌باره خبر رسید که دارند به طرف "مجموعه شهید مطهری" که بیت رهبری، ساختمان ریاست‌جمهوری، مجمع تشخیص مصلحت نظام، شورای نگهبان و قوه قضائیه استقرار دارند، هجمه می‌کنند. ما هم با کار اطلاعاتی، از عقبه‌ی جریان فتنه مطلع شده و متوجه شده بودیم این‌ها از داخل دفتر ریاست‌جمهوری خط می‌گیرند. به‌فرمانده حفاظت‌مان، سردار حق‌طلب مأموریت دادیم به دفتر ریاست‌جمهوری برود و بگوید که عناصر فتنـه بنا دارند به این مجموعه حمله کنند و ما موظفیم از این مجموعه دفاع کنیم، اگر کوچکترین اتفاقی بیفتـد، عواقبش دامن شمـا را خواهد گرفت و... چند دقیقه‌ای از اعزام فرمانده حفاظت سپاه به دفتر ریاست جمهوری نگذشته بود که دیدیم همه معترضین از مجموعه شهید مطهری فاصله گرفتند و متفـرق شدند و تعداد اندکی مانده بودند که معلوم بود این عده یا توجیه نیستند یا کسانی هستند که بدون برنامه‌ریزی قبلی در این معرکه حضور پیدا کرده‌اند، اما مابقی و در واقع همان عوامل اصلی که بی‌سیم‌های محدودی هم در اختیارشان بود و با تلفن ارتباط داشتند و از داخل بدنه دولت هدایت می‌شدند، خیلی سریع متفرق شدند و از آنجا رفتند!. 
 
البته آن شب کذایی یک غفلتی شده بود و برادران نیروهای انتظامی دو سه بار مقداری وارد کوی دانشگاه شدند. یعنی از داخل کوی شیطنت می‌کردند که برادران نیروی انتظامی را  داخل کوی بکشند تا تلفات بگیرند و کار کش پیدا کند و... پیراهن عثمان شـود. که خدا عنایتی کرد و زود به خودشان آمدند. ما هم که در صحنه حضور داشتیم و مشغول ارزیابی بودیم، خیلی به برادران تاکید و سفارش کردیم که مراقب باشند وارد کوی نشوند. 
 
آن‌موقع آقای شمخانی وزیر دفاع بودند. در وزارت دفاع خدمتشان رسیدیم. گفتند: در کوی دانشگاه چنین اتفاقاتی را به نیروهای انتظامی منتسب می‌کنند! درست است؟ شرایط را برایشان توصیف کردم و گفتم که واقعیت چیز دیگری است و در صحنه اتفاقات دیگری در شرف وقوع است و این‌ها هدایت شده هستند و از جای دیگری خط گرفته و هدایت می‌شوند. مرتب در معاونت سیاسی امنیتی وزارت کشور با عناصر فتنـه جلسه گذاشته می‌شود، ولی یک‌بار هم فرصت حضور در جلسه برای نیروهای میدانی و عمل‌کننده فراهم نشده!
 
  تاج‌زاده در جایگاه معاونت وزیر کشور مرتب با عناصر و عوامل فتنه جلسه می‌گذاشت و در جلساتی هم که در آن شرایط در وزارت کشور برگزار می‌کردند، اجازه حضور سایر نیروها را نمی‌دادند و فقط عناصری که به یک نوعی دخیل بودند و در واقع از خودشان بودند اجازه حضور در جلسه داشتند!
 
در جائی که نفوذ عوامل در بخشی از بدنه دولت اتفاق بیفتـد و آنها خودشان سردمداری ‌کنند موضوع چیز دیگری است. این شواهد در سلسله مراتب شورای تأمین استان هم دیده می‌شد. در آن چند روز و تقریباً تا 23 تیر، اتفاقات عجیبی رخ داد. برادران عزیز نیروی انتظامی که تمام قد در صحنه بودند، هم مورد هجمه‌ی عناصر فتنه بودند و هم از هیچ‌جا حمایت چندانی از آن‌ها صورت نمی‌گرفت. 
 
چند روزی گذشت و گمانم در شب 23 تیر کار تقریباً از دست برادران نیروی انتظامی خارج شده بود و پنج شبانه‌روز بود که فتنه‌گران هم هرکاری که دل‌شان خواسته بود کرده بودند. نهایتاً در شورای‌عالی امنیت ملی مصوب شد که مسئولیت امر به سپاه و قرارگاه ثارالله محول شود. وقتی نظر شورای‌عالی امنیت ملی به تصویب فرمانده معظم کل قوا رسید، از آن شب مسئولیت میدانی بر عهده ما قرار گرفت و قرار شد برادران نیروی انتظامی به ما کمک کنند. 
 
ما هم که از قبل برای مقابله با حوادث امنیتی احتمالی در تهران، طراحی و برنامه‌ریزی لازم را داشتیم. با برادران عزیزم سردار کوثری و سردار ناصح بین لشکرهای10و 27تقسیم کار شد و سپاه‌های حفاظتی‌مان هم با بسیج ترکیب شدند و قرار شد برای فردا صبح آماده شویم. هدف ما مراقبت و حفاظت از مردم، بدون تلفات بود. 
 
تأمین امنیت بدون تلفات، کار خیلی دشواریست. نمی‌خواستیم مثل همه ارتش‌های متعارف دنیا که وقتی اتفاقی می‌افتد، تانک و نفربر و تجهیزات نظامی را به میدان می‌آورند، عمل کنیم. قرار بود بدون اینکه خونی از دماغ کسی ریخته شود، امنیت را به تهران بر‌گرداندیم. خبرهایی هم رسیده بود که منافقین هم آمده‌اند و دارند از این موج استفاده می‌کنند.
 
صبح آن روز جناب سردار صفوی، فرمانده وقت سپاه، محضر حضرت آقا شرفیاب شدند و از جلسه که برگشتند، تدابیر فرمانده معظم کل قوا را تشریح کرده و گفتند: حضرت آقا فرمودند: «آقا رحیم! طوری عمل کنید که کسی به دست سپاه و بسیج کشته نشود.» ایشان این جمله را دو بار تکرار فرموده بودند. هرکدام از برادران نظراتی دادند. من پیشنهاد دادم که باید همه سلاح‌هایمان را جمع کنیم و هیچ نیروی مسلحی در خیابان نداشته باشیم. چون ممکن است به رزمنده‌ای هجمه ‌کنند  و ناخواسته عکس‌العملی از او سر بزند. پس از تایید سردار صفوی، همه نیروها سلاح‌های‌شان را در مقرها گذاشتند و آمدند کف خیابان.
 
در این حین خبرهایی رسید که در بسیاری از نقاط تهران نه تنها مردان، بلکه زنان باغیرت هم برای دفاع از کیان نظام و تأمین امنیت مجدد تهران، اعلام آمادگی کرده‌اند تا بیایند و خود را سپر بلا کنند. خلاصه حوادث مدیریت شدند و تعدادی از فتنه‌گران دستگیر و عقبـه فتنـه مشخص شد. در آن مقطع رئیس‌جمهور آمریکا و بسیاری از کشورهای اروپائی از عناصر فتنه حمایت کردند. قریب 20 شبانه‌روز در تهران برای تأمین امنیت تلاش شد و خدا هم عنایت کرد و مردان و زنان انقلابی هرچه که در توان داشتند انجام دادند. درست مثل دوران دفاع مقدس، پشتیبانی همه‌جانبه داشتند و روحیه می‌دادند. در خانه‌های‌شان غذا می‌پختند و چای شربت و... می‌آوردند به مساجد و پایگاه‌ها می‌رساندند. همه‌رقم حمایت کردند. 
 
در واقع پیروز اصلی این میدان مردم بودند. ما مدیون این مردم هستیم. هرکاری که برای این مردم انجام شود، خدا می‌داند که کم است، این مردم ولی‌نعمت ما هستند. این لقلقه زبان نیست، بلکه واقعیت است. کوتاهی در خدمت به آنان نابخشودنی است.
 
*در قضیه کوی دانشگاه یک نفر کشته شد؟
 
آن یکنفر هم از سربازهای معاونت عملیات سپاه بود. رفته بود کوی دانشگاه به دوستان دانشجویش سر بزند، که آن حوادث و درگیری‌ها شروع شده بود، حالا تیر از کجا ‌آمد و دقیقاً به این سرباز ‌خورد، معلوم نشد! یک تیر هم به پای یکی از مأموران ناجا ‌خورد. در آن‌ حادثه ما تلفات دیگری نداشتیم. اگر مراقبت نمی‌کردیم تلفات خیلی زیاد میشد. تازه آن مورد هم قبل از ورود سپاه به قضیه بود. در آن چند روز رسانه‌ها خیلی موج درست می‌کردند که کوی دانشگاه زدند و کشتند و...! ولی نتوانستند هیچ چیزی ثابت کنند. فقط جوسازی و فضا را مسموم می‌کردند.
 
در فتنه 88 هم این نامردها سعی کردند این قضایا را تکرار کنند. بعضی از موضوعات خیلی به هم شبیه و نزدیکند. در نظام اسلامی نقاط قوتی داریم که نباید خلط بشوند. نقطه اصلی و قوی آن، شخص حضرت آقا و هدایت‌ها و رهبری‌های ایشان است. حضرت آقا با رهنمود و تاکید، سفارش به خویشتن‌داری می‌کردند، والا معلوم نبود کار به کجا می‌کشید.
 
در قضیه‌ی فتنـه سال 78 که خیلی خلاصه، گریزی به آن زدم، مسئولین اصلی و عقبه‌ی آن فتنـه، دولتی بودند. از دفتر آقای رئیس‌جمهور گرفته تا برخی معاونین و مسئولین. در واقع یک فتنـه‌ی تقریباً دولتی بود البته نه همه مسئولین، ولی برخی از وزرای آقای خاتمی و برخی از رؤسای دانشگاه‌ها و برخی مسئولین در شورای‌عالی امنیت کشور و امثال تاج‌زاده و... مسئول این وقایع بودند و واقعاً آتش سوزاندند و شیطنت و فتنه‌گری کردند.
 
بر اساس درس‌هائی که از بزرگان و علما آموخته‌ایم، در صدر اسلام هم از این فتنـه‌ها بوده‌. برخی افرادی که در رکاب رسول خدا(ص) و رکاب امیرالمؤمنین(ع) شمشیر می‌زدند، تغییر مسیر دادند. به واسطه چه چیزی؟ برخی بخاطر دنیاطلبی و دلبستگی به دنیا و برخی تحت تاثیر فرزندانشان و... ولی آنچه که مسلم است این نظام مقدس و ولائی، نظامی‌است که مطیع امر ولایت و امامین انقلاب هستند هرگز نمی‌گذارند آسیبی به این انقلاب برسد. البته دشمن بیکار نمی‌نشیند و کار خودش را می‌کند و از هر فرصتی هم بهره خودش را می‌برد. 
 
اما در این فتنـه‌ها برخی از مسئولین تجدید و برخی مردود شدند، ولی خدا می‌داند که کسانی که قبول و پیروز این میدان شدند مردم عزیزمان بودند. مردم ما مردم نجیبی هستند. خدا حق این مردم، این رزمندگان و این شهدا را به گردن ما حلال بگرداند و خدا کند که در سایه اطاعت از امر ولی، خادم و نوکر خوبی برای این مردم باشیم. به فرموده حضرت امام، مردم ما ثابت کرده‌اند که از مردم صدر اسلام هم بهترند، این مردم مایه‌ی عزت و افتخار ما هستند و خدا کند که ما از نوکری برای این مردم غفلت نکنیم. 
 
*سردار!  درباره رویدادهای  فتنه سال 1388 بفرمایید؟

در فتنه 88 آقایان میرحسین موسوی، کروبی، خاتمی و عناصر همراه این‌ها به علت بی‌بصیرتی‌شان، یک حادثه بزرگی را به نظام تحمیل کردند. این‌ها فرصت برنامه‌ریزی داشتند. برای آمدن به کف خیابان و لشکرکشی... از روز 25 خردادماه تا روز 30 خرداد، همراهان خود را به کف خیابان دعوت می‌کردند. مثلاً در اعتراض به نتیجه انتخابات! در حالی که باید یک فرآیند قانونی را طی می‌کردند. حضرت آقا فرمودند: «به شورای نگهبان شکایت کنید.» حتی نمایندگان‌شان خدمت ایشان رفتند و حرف‌شان را زدند ولی هیچ استناد و ادله‌ی قوی‌ای برای عرضه و اثبات نداشتند.
 
*بخصوص تا بحبوحه 29 خرداد که رهبر معظم انقلاب آن خطبه‌ها را در نمازجمعه خواندند؟
 
آن خطبه‌‌ی حضرت آقا و عباراتی که در آخر خطبه فرمودند بمنزله آبی ‌بود که روی آتش ریخته شد. اگر این‌ها اهل بصیرت بودند حتماً همان‌روز غائله ختم می‌شد. نکته‌ قابل تامل اینکه اگر کسی می‌گوید من ولایی و یار حضرت امام بوده‌ام باید به توصیه‌های ایشان عمل کند. اما این‌ها لجاجت به خرج دادند و از طرفی عناصر همفکر و همراه‌شان هم به این موضوعات دامن ‌زدند و فتنه را توسعه دادند. 
این‌ها جمعیتی را هم دنبال خودشان داشتند که وقتی حقایق بطور آرام آرام برای مردم روشن شد، مرتباً در صفوف آنها ریزش حاصل شد. اما برخی کنار آ‌ن‌ها ماندند که هرکدام بگونه‌ای در نظام دارای سِمت و مسئولیت‌هایی بودند. 
 
دوستان در سپاه و بسیج مأموریت داشتند آ‌ن‌ها را به مذاکره و مباحثه دعوت کنند تا اگر واقعاً پوچی موضوع را دریافت کردند، دوباره به جبهه خودی بازگردند یا حداقل از موضع باطل خود دست بردارند. با خیلی از این عناصر صحبت شد و خیلی‌ از این‌ها، اعتراف‌هایی کردند که موجود است و خیلی‌هایشان توبه و استغفار و اظهار ندامت کردند. بنای ما بر پخش این‌ مستندات نبوده. ولی اگر روزی لازم باشد اینها ثبت و ضبط شده و موجود است. 
 
در فتنه 88 اگر سران فتنـه به خودشان می‌آمدند و حتی بعدها که رهبر انقلاب به آن‌ها فرصت دادند تا برگردند به دامن جامعه، آن اتفاقاتی که در کف خیابان روز بیست‌و پنجم و سی‌ام خرداد و یا بعدش و یا ماقبلش چه از نیروهای خودی چه از معترضین مصدوم و مجروح و کشته شدند، به‌وقوع نمی‌پیوست. اگر تاکید رهبر معظم انقلاب به خویشتنداری نبود و تدبیر و مدیریت نمی‌شد. قطعاً آمار کشته و مجروحان خیلی بیشتر می‌شـد. چه کسی مسئول این‌هاست؟ چه کسی پاسخگوی خون این‌هاست؟ نظریه‌پرداز جبهه اصلاحات می‌گفت اصلاحات به خون نیاز دارد!
 
واقعاً باید پرسید کسی که در خیابان انقلاب کشته شد، به واسطه کی و چی باید کشته می‌شد؟ یک آقای مشهدی در حال خروج از ماشین خود بوده که یک تیر غیب مستقیم به او اصابت کرده بود! یک جوان که در جلوی حوزه مقاومت بسیج ایستاده بوده از پشت تیر می‌خورد! به حساب کی کشته شد؟ اگر بچه‌های ما که در حوزه بسیج، در مقابله با تیراندازی مهاجمین برای دفاع از خود تیراندازی می‌کردند زده بودند، خب باید از روبه‌رو به او تیر می‌خورد! نه از پشت سر! آن دختر خانمی که در حیاط کودکستان بود، برای چی کشته شد؟ تیر از کجا آمده بود؟ ما که اصلاً آنجا نیرو نداشتیم. تازه بعد از آن واقعه در آنجا نفر مستقر کردیم. از کجا و چگونه یک جرثقیلی آوردند که درب حوزه مقاومت را باز کنند! چندین کوکتل مولوتف به داخل حوزه مقاومت انداختند. می‌دانستند که در حوزه، سلاح وجود دارد که همینطور هم بود و ما حدود 200 - 300 قبضه اسلحه داشتیم، می‌خواستند آنجا را غارت کنند و دست‌شان به سلاح برسد. 
 
*هنگام حمله به حوزه مقاومت نیروی انتظامی آنجا نبود؟
 
وقتی اغتشاشگران به این حوزه هجوم ‌بردند، برادران حوزه، از نیروی انتظامی درخواست کمک می‌کنند. حدود 40دقیقه طول می‌کشد تا چهل نفر ‌از برادران نیروی انتظامی با بیست موتور برسند. هرکدام ازموتورها دو  سرنشین داشت. 
 
آن عناصر چون از قبل برنامه داشتند، ابتدا به نفع نیروی انتظامی شعار دادند و مثلاً از حضور نیروی انتظامی ابراز خوشحالی کردند. اما ناگهان به آن‌ها حمله کردند و ظرف سه‌دقیقه بیست دستگاه موتور متعلق به نیروی انتظامی را به آتش کشیدند! دقیقاً سازماندهی شده بود که چه کسی مواد آتش‌زا بیاورد، چه کسی کبریت بکشد و کجای موتور را آتش بزند.
 
 یک شخصی از درون پنجره‌ای واقع در نزدیکی مقر همین حوزه، از کل وقایع فیلم گرفته بود. که دستگیر شد و معلوم شد به آنها گفته شده که از همه صحنه‌ها عکس و فیلم تهیه کنند.
 
ما این فیلم و خیلی از مستندات دیگر را از خودشان گرفتیم و توانستیم به مدارک مهمی دسترسی پیدا کنیم. وقتی سایر برادران نیروی انتظامی رسیدند، دیگر کار از کار گذشته بود. همان زمان افراد اصلی و سرشناس فتنه در میدان انقلاب حضور داشتند.
این فتنه هشت ماه طول کشید. در طول این هشت ماه، ما حتی یک شب آرام نداشتیم و اگر عرض کنم که به اندازه 8 سال جنگ انرژی گذاشته شد، اغراق نکرده‌ام. 
 
یعنی قابل مقایسه است با توان و انرژی‌ای که استان تهران در 8 سال جنگ گذاشته بود. در آن هشت ماه خیلی از مردم می‌ترسیدند از شمال تهران به جنوب تهران رفت و آمد کنند. یادم است همان‌روزها یک مدرسه‌ای از قبل هماهنگ کرده بودند و می‌خواستند بچه‌ها را برای اردو به کرج ببرند. خبر رسید که خانواده‌های‌شان خیلی نگرانند. گفتم نگران نباشید. ما هستیم. آنها را می‌بریم و برمی‌گردانیم؛ مگر ماها مُرده‌ایم؟ و انجام دادیم. منظور نا امنی و ترس مردم بخاطر شرایط آن مقطع است.
 
...در میدان انقلاب پشت چراغ قرمز بودیم که دیدم یک گروه حدود 20 - 30 نفره در خیابان مشغول برنامه‌ریزی هستند. یک خانمی که کفش اسپرت به پا داشت بطرف یک پلیس رفت و یک حرفی زد که من نشنیدم. یکدفعه یک سیلی زد زیر گوش آن پلیس. آن پلیس هم نامردی نکرد و متقابلاً یک سیلی زد زیر گوش آن خانم و یکباره آن 20-30 نفر درگیری را شروع کردند. در واقع حرکت آن خانم بهانه‌ای بود برای ایجـاد شلوغی و... 
 
*پس از راهپیمایی عظیم 9 دی سال 88، گرچه آتش فتنـه خاموش شد اما برخی هنوز به دنبال تنفس مصنوعی به فتنـه بودند. در آن ایام با نزدیک شدن راهپیمایی 22 بهمن چه برآوردی از اوضاع داشتید؟
 
پیش‌بینی و برآورد ما این بود که در روز 22 بهمن احتمال اغتشاش و درگیری وجود داشت لذا بطور نامحسوس آماده بودیم. الحمدلله خدا کمک و عنایت الهی شامل حالمان شد و مشکل خاصی پیش نیامد. آنروز حدود 500 فیلمبردار و عکاس خارجی برای تصویربرداری از مراسم آمده بودند و منتظر بودند تا کوچکترین مشکلی پیش بیاید و یا انگشت سبز اموی یا یک پارچه‌ای در میان جمعیت نشان داده شود. آن زمان هنوز سران فتنه هم آزاد بودند. ما پیش‌بینی‌های لازم راداشتیم و حدس می‌زدیم که برخی شیطنت‌ کنند. در عین حال برای رفتار هوشیارانه در مقابل حرکات شیطنت‌آمیز و نوع مواجهه با اغتشاشگران به نیروها تاکیدات لازم شده بود. چون معلوم بود رسانه‌های خارجی فقط منتظرند که یک درگیری و صحنه‌ای، را ثبت و ضبط کنند و به اهدافشان برسند. آن ‌روز حدود ساعت 10 صبح آقای منتجب‌نیا که امام جماعت مسجد امام صادق(ع) در منطقه صادقیه بود، همراه با حدود دویست نفر به سمت فلکه صادقیه حرکت کردند و با تحریکات و شعارهایی که ‌می‌دادند زمینه درگیری محدودی را ایجاد کردند. 
 
همین‌جا لازم است به خدا پناه ببریم از نفاق افرادی که به شما یک‌جور حرف می‌زنند ولی عمل‌شان چیز دیگری است! البته ما از زد و خورد و درگیری هیچ ابایی نداشتیم اما نمی‌خواستیم سوژه تبلیغاتی برای دشمنان ایجاد شود. در همان اثنا اطلاع دادند آقای کروبی هم به بهانه راهپیمایی آمده و در همان ابتدای شلوغی‌ها ظاهراً چند نفر به او متعرض شده بودند واطرافیانش ایشان را از معرکه دور کرده بودند. با این وجود الحمدلله در میدان آزادی و خیابان‌های اطراف که محل اصلی تجمع میلیونی راهپیمایان بود اصلاً درگیری رخ نداد. البته برخی، چند بار سعی ‌کردند به میان جمعیت رخنه کنند. این عنایت خدا بود که توانستیم نظم راهپیمایی را حفظ کنیم. در آ‌نروز تعدادی از اغتشاشگران را در برخی نقاط شهر بازداشت کردیم.


+ نوشته شـــده در چهارشنبه 101/1/24ساعــت 6:23 عصر تــوسط عباس | نظر